مادرم عاشقه
سلام به همه دوستان با یک تجربه ی جدید و یک ترانه در خدمتتونم . کار اول می شه گفت یک طنز اجتماعیه. پیشاپیش عذز خواهی می کنم اگه بعضی کلمات مناسب نیست. بابا می گفت سر زا مادرمون گذاشت و رفت ولی من یادم ِ دس رو سرمون گذاشت و رفت جای اینکه زیر بال و پرمون ُ بگیره بار سنگینی رو بال و پرمون گذاشت و رفت وقتی ما با کمک همسایه ها بزرگ شدیم پسر همسایه با خواهرمون گذاشت و رفت بعد رفتیم پیش ِ آخوند محل کلاس دین یه کلاه شرعی ام اون سرمون گذاشت و رفت حالا سی سالمه، سی سال ِ خدا رو ندیدم یه نشونی ام نداد ،کافرمون گذاشت و رفت هنوزم قصه های کتاب دینی یادمه که علی خواب بود و پیغمبرمون گذاشت و رفت بی بی عصمت می گه ماه دهم خدمتمون زیدمون…
ادامه مطلب...